English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 256 (4573 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
add U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
imburse U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
gerund U اسمی که از اضافه کردن
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
aggravate U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravated U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravates U اضافه کردن خشمگین کردن
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
overload U زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded U زیاد بار کردن اضافه بار
overloads U زیاد بار کردن اضافه بار
eke U اضافه کردن بر
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
overdraw U اضافه برداشت کردن
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
plusage U اضافه
excesses U اضافه
spare U اضافه
excess U اضافه
plussage U اضافه
increased U اضافه
increase U اضافه
increases U اضافه
additions U اضافه
addition U اضافه
in a. to U به اضافه
surplus U اضافه
spared U اضافه
surpluses U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
extra U اضافه
extra- U اضافه
extras U اضافه
overplus U اضافه
increscent U اضافه
augmentation U اضافه
extra <adj.> U اضافه
special <adj.> U اضافه
overdraft U اضافه برداشت
overload U اضافه بار
surcharge U اضافه بها
surcharge U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
surcharges U اضافه بها
surcharges U اضافه بار
overloaded U اضافه بار
possessives U حالت اضافه
overpopulation U اضافه جمعیت
overdrafts U اضافه برداشت
possessive U حالت اضافه
overshoot U اضافه جهش
affixes U اضافه نمودن
overloads U اضافه فرفیت
overshooting U اضافه جهش
overloading U اضافه بار
overloads U اضافه بار
service charge U اضافه کار
furthermore <adv.> U اضافه بر این
salary increase U اضافه حقوق
additionally <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
overloading U اضافه فرفیت
besides <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overloading U بارگذاری اضافه
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
overload U اضافه فرفیت
on to <adv.> U اضافه بر این
on top of that <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
overloading U اضافه بارگذاری
preposition U حرف اضافه
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
budget surplus U اضافه بودجه
over load U اضافه بار
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
added U اضافه شده
accessed U الحاق اضافه
excesses U اضافه مازاد
premiums U اضافه ارزش
prepositions U حرف اضافه
premium U اضافه ارزش
added to that U اضافه بران
overvoltage U اضافه ولتاژ
per U حروف اضافه
overtimer U اضافه کار کن
overproduction U اضافه تولید
overpotential U اضافه ولتاژ
excess U اضافه مازاد
access U الحاق اضافه
overtime U اضافه کاری
overtime U اضافه کار
surtax U اضافه مالیات
affixing U اضافه نمودن
genitive U حالت اضافه
widening U اضافه پهنا
overcharging U اضافه هزینه
excess luggage U اضافه بار
excess price U اضافه قیمت
overcharges U اضافه هزینه
superimposable U قابل اضافه
superimposable U اضافه شدنی
overcharged U اضافه هزینه
overcharge U اضافه هزینه
margin product U اضافه محصول
overshoots U اضافه جهش
gen U حالت اضافه
affixed U اضافه نمودن
affix U اضافه نمودن
exeed U اضافه شدن از
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
overload principle U اصل اضافه باری
over time pay U مزد اضافه کاری
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
over time pay U پول اضافه کار
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
repositional U مانند حرف اضافه
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
play down U بازی در وقت اضافه
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
extra bed U تخت خواب اضافه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
prepositionally U بطور حرف اضافه
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
effusions U اضافه جریان بزور
effusion U اضافه جریان بزور
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
increments U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
eager beaver <idiom> U شخص همیشه داوطلب کار اضافه
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
addend U عدد اضافه شده به حاصل در جمع
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
increment U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
c i f U قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
odd man out <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
extras U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
gap U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
gaps U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
dopant U مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
surcharged wall U دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
multiplication U عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
premiums U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
grace note U نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
retrofit U وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند
doped U قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
premium U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
makeweight U مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
Could you put an extra bed in the room? U آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
additives U مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
retrofit U بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
binder U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com